عاشقانه های من و عسلیم

زندگی قشنگ طنین و عسلی

عاشقانه های من و عسلیم

زندگی قشنگ طنین و عسلی

طنین بانوی خود شیفته

سلام گوگولیا Heart Smile

بنده دوباره آمدم !  واستون متاسفم ! 

* بچه ها کسی می دونه اگه یه زن و شوهر شکمو با هم ازدواج کنن بچه شون چی از آب در میاد؟ نکنه بچمون یه بادکنک بشه ؟! من می ترسم خب ! در پی رجوع به نشاط و خوردن سیب زمینی عسلی دیشب ساعت ۱۲ ! دوباره هوس سیب زمینی کرد و به نشاط رجعت نمودیم ! چاق و خپل خودتی فهمیدی؟ 

 

*  دیروز عسلی ساعت ۷ اومد خونه . تازه دوباره باید می رفت جایی.ماماننننننن .غصه بخورم حالا ؟ آره ؟ آره ؟ 

 

* دیروز دوباره طنین بانو خود شیفته شده بود. چه کنیم دیگه مادر ؟ بازم اسکالا زده بودم به موهام و خیلی باحال شده بود.اینم عکس طنین بانوی خود شیفته مزمن! حالا درمانی داره این بیماری ؟ 

 

* نمی دونم چرا این موش بیچاره ما انقدر جنجال بر انگیز بود؟! مگه مطلب مشکوکی نوشته بودم؟! ببینیدش چقدر جیگمله. Heart Smile- در حاشیه عرض کنم که  چیزایی که اون پشت می بینین سیب درختیه که گذاشته بودم کنار بخاری خشک بشه -

 

* کامپیوتر بی ادبمون خراب شده.خاک تو سرش کنن. یعنی خراب نیستااااا ویندوزشو عوض کردیم بدبخت لال شده.هر چی باهاش صحبت می کنیم فایده نداره زبون آدمیزاد نمی فهمه که! دیروز کلی درایور ساوند داونلود کردم جالبه که عکس اون بلند گو اومده ها ولی بازم لام تا کام حرف نمی زنه نمی دونم چه مرگشه؟به شما چیزی نگفته؟ 

 

* می خوام واسه عید موهامو رنگ کنم کسی پیشنهادی داره؟ 

 

* در مورد سوغاتی جدا از شوخی کمک می خوام .بدلیجات و گفتم بیارن واسم غیر از اون دیگه چی بخوام ؟ - لطفا نگین داری می بینی سیب زمینی ... -  

 

* جون جون آفرین که با زبون خوش اومدی ! 

 

* همین دیگه ا ِ ! 

 

* + و + واسه اونایی که نتونستن عکسارو ببینن

خونه داری!

السلام علیک یا فرندز Hello

چطورین جیگرا؟ 

* پنج شنبه در حالتی بس قریب به اعتیاد بودیم که شوهر جان تشریف آوردند!و بنده انقدر دعوایشان نمودم که نگو! 

 

* اگه بدونین خونمون چه وضعی بود؟ باورتون نمی شه طنین بانو انقدررررررررر شلخته باشه! اصلا افتضاححححححح.جمعه افتادیم به جون خونه.ولی نمی دونم چرا جون خودمون در اومد؟! دستشویی - حموم - آشپزخونه ( کابینتا - گاز و... حتی جای ادویه هامم شستم ! ) و ... خلاصه که حسابی تر تمیز کردیم.خب نزدیک به آمدن مادر شوهر جان است! 

 

* ما یه عروسک موش داریم که به در کمد آویزونش کردیم.این خیلی کثیف شده بود.من آوردم بشورمش ولی خوب تمیز نشد عسلی گفت بزار من می شورمش.حالا وقتی شوهرت این عروسکو گرفته تو دستش و داره می شورتش و باهاش حرف می زنه! دلت نمی خواد شوهرتو له کنی؟! آخه نمی دونین که چه جوری با این موشه حرف می زد! و در اون لحظه واقعا من توی این فکر بودم که بچه امون عجب بابای جوجویی خواهد داشت!Heart Smile الهی مادر قربونش بره! 

 

* بعد از عملیات تمیز کنون تصمیم گرفتیم بریم شهر وند که هم خریدامونو انجام بدیم و هم با خرید کردن روحمون تازه بشه! در راستای این تصمیم زنگ زدم به بهار و انقدر تهدیدش کردیم تا راضی شد با هم بریم بیرون.رفتیم دنبالش و ۳ تایی رفتیم شهر وند.بهار گاری ! رو گرفته بود دستشو هی وسط خیابون با مردم دعوا می کرد! - توهم - بهدشم هی با بقیه گاریا تصادف می کرد.خب بچه اعصاب نداری هی نگو من می خوام گاریو بیارم! کلیم قاقا لیلی خریدیم. 

 

* بعدشم رفتیم زاپاتا شام خوردیم که بنده یه دونه سیب زمینی رو به فنا دادم و بعدش یه عالمهههه غصه خوردیم آخه سیب زمینیه توی سس ها غرق شده بود و یه عالمه سس داشت. 

 

* می دونین چی حال می ده؟ اینکه رئیست آلوچه ترشششششش بیاره سر کار و وقتی تو اتاقش با همکارا در حال دیدن فوتبال دارن آلوچه می خورن تورو صدا کنه و بهت آلوچه تعارف کنه .- چون می دونه خانوما از اینجور چیزا دوست دارن - بعدترشم می دونین چی بیشتر حال می ده؟ اینکه آخر سر وقتی مقدار متنابهی از آلوچه توی کیسه مونده همشو بیاره واسه تو تا بخوری و حالشو ببری و تو هم نتونی بخوری چون دندونت درد گرفته و امروز سر صبح بیای و روزتو با آلوچه شروع کنی! 

 

* دوستای گلم منو ببخشین خب نمی تونم واسه همتون عکسمو بفرستم که! خب من چیکار کنم آخه؟ نمی خوام ازم ناراحت بشین لوفا ولی ... خودتونو بزارین جای من . 

 

* جاری بزرگه ۵ شنبه صبح می رسه تهران. Heart Smile  

 

* راستی بچه ها به نظرتون سوغاتی چی بخوایم؟ منکه می گم بگیم یه طاووس برامون بیارن نظرتون چیه؟ 

 

* عسلی می گه دماغت عینه نوک طوطیه!

خدا مرگم دارم ار غافله عقب می مونم!

سلام دوستای ماه و مهربونممممممممم

چند روزه احساس می کنم حضورم کمرنگ شده. الان داشتم وباتونو می خوندم دلم پر پر زد!!!!

گفتم بیام آپ کنم از غافله عقب نمونم!  

* الهی من قربون اون استاده خ ر مون بشم ! – حال می کنین پارادوکسو ؟! – اون تکلیفه بود که من کلی به خاطرش عجز و لابه کردم. یادتونه؟ مدتش تمدید شد.اونم 1 ماه و نیمممممممممممم.تا 5 اسفند وقت داده حالا وقتشه که بیام یه ماچ از لپت بکنم استاد گوگولی مگولی!- جو گیر می شویممممممممممم – 

 

* آقا خب ما چیکار کنیم ؟ دست روزگار مارو همراهی نمی کنه دیگهههههه.خدا جون تو که خودت می دونی دزش بالاست ! پس چرا همکاری نمی کنی؟!!!! دیشب بعد از یک قرن و نیم تصمیم گرفتیم بریم یه سری به مامان بزرگ جاریم بزنیم و مجله هاشم بدیم.ولی خونه نبودن ! –کسی  دماغ سوخته می خواد ؟ -Hanging 

 

* از وقتی ازدواج کردم داییام نیومدن خونمون . – نمی دونم تعریف کردم یا نه ؟ شب یلدا ما رو با خاک یکسان کردن انقدر که متلک انداختن !- مامانم هی می گه بابا یه بار دعوتشون کن قال قضیه رو بکن دیگه. منم که تنبل.- حالا خوبه مامان بیچاره ام همه کارارو می کنه - البته راستشو بخواین تنبلی نیست هر کی ندونه شما سوء سابقه منو توی مهمون داری می دونین ! ولی زیاد باهاشون احساس راحتی نمی کنم و دلیل اصلیش همینه.خلاصه طنین بانو به همراه مامانش دیشب تصمیم گرقتن که دایی ها رو واسه جمعه دعوت کنن .ولی بلافاصله طنین بانو پشیمون شد و به مامانش گفت که ای مادرررررررررر دست نگه دار که دخترت حال ندارد! باشد برای 11 بهمن! – 4 بهمن مامان بابای عسلی از ه ن د میان – مامان بیچاره هم گفت باشد ای دختر تنبل! ولی وقتی عسلی به منزل آمد گفت نهههههههه 11 بهمن نزدیک امتحاناتمان است همین هفته بیایند! خلاصه پس از کش و قوس فراوان راضی شدیم که برای همین هفته دعوتشان کنیم ولی زندایی جان فرمودند که ما این هفته مهمان داریم و نمی توانیم بیاییم و بنده بسییییییییییی مشعوف گشتممممممم.

* یک هفته ایست که  هوس کباب ترکی به سرمان زده است اما دریغ از یک پایه! که ما را همراهی نماید! به جای کباب ترکی دیشب یک ظرف سیب زمینی از نشاط خریدیم و خودمان را شرمنده کردیم. 

 

* نمی دونم چرا تازگیا انقدر سر کار سرم شلوغ می شه.؟در حدی که آخر وقت تصمیم می گیرم که استعفا بدم! ولی بعدش پشیمون می شم!

* آقا من نمی خوام شوهرم آدم کاری ای باشه عیبی داره؟  ای بابا هرچی بهش می گم بیا بشین ور دل من گوش نمی ده که هی می ره سر کار.خب نتیجه اش همین می شه دیگه هنوز نیومده خونه زنشم کم کم داره معتاد می شه. 

 

*دیشب به مامانینا می گم موقع هایی که عسلی خونه نیست من با عکسش حرف می زنم و قربون صدقش می رم – اون عکس عروسیمون که بزرگ کردیم – عسلی می گه بیا زنمونم توهم می زنه! منم امروز با عکسش قهر کردم اصلنشم باهاش حرف نزدم!  

 

‌* جون جوننننننننننن با زبون خوش میای یا ... ؟  

 

* چه باحاله