عاشقانه های من و عسلیم

زندگی قشنگ طنین و عسلی

عاشقانه های من و عسلیم

زندگی قشنگ طنین و عسلی

*** حذف شد***

عکس D:

این هلیا شدیدا من تحریک کرد که منم عسک بزارم!

ساعت 12.5 تا 12.45 عسک می زارم.

اوکی؟؟؟؟؟

کامپیوتر خریدیممممممممم

سلام دوستای خوبم

بالاخره این طنین بیچاره یه وقت پیدا کرد تا بتونه آپ کنه.

جمعه:

صبح بلند شدیم رفتیم سر جلسه امتحان( همون امتحانی که اپن بوک بود و کتابشو نداشتیم!البته پنج شنبه عسلی رفت و کتابو از یکی از بچه ها گرفت.اونم کجا؟ شهران!!!!) بسیارم خوشحال و خندان بودیم که امتحان اپن بوکه و مشکلی نیست.وقتی برگه امتحانو بهمون دادن دیدیم همش مسئله است!!!! ۲۲ تا سئوال تستی که همش مسئله بود! ما هر چی این کتابو اینور اونور کردیم حتی یک کلمه هم پیدا نکردیم که از برگه امتحان توی کتاب نوشته شده باشه! یک ساعت از امتحان گذشته بود به عسلی گفتم شانسی بزنیم بریم؟ گفت آره. ما هم همه رو شانسی زدیم و بلند شدیم برگه هامونو دادیم.

اولش عسلی می گفت بریم خونه کیس رو برداریم ببریم خونه س اینا ( همون دوستمون که اونروز عسلی کچلش کرده بود) بعدش خودمون بریم خونه مامان بزرگ ( ظهر خونه مامان بزرگم دعوت بودیم) ولی بعدش دیدیم سخته گفتیم بی خیال.رفتیم به سمت خونه مامانی. خاله امو و مامانینا و ... بودن خیلی خوش گذشت.شب قبلش من و عسلی قرار گذاشته بودیم که جمعه بعدازظهر ساعت ۴ برگردیم خونه.ما همیشه این قولو به هم می دیم ولی هیچوقت اجراش نمی کنیم! عسلی گفت طنین جمعه حتی اگه بهترین آدمای دنیام اونجام بودن ما ۴ بر می گردیم! منم گفتم باشه. ولی جمعه ساعت ۴ آقا داشتن شطرنج بازی می کردن! می گم عسلی پاشو بریم چهاره هاااااااااا می گه می ریم حالا! خلاصه ساعت ۵ با دختر خالمینا راه افتادیم .مارو رسوندن سر کوچمون و رفتن. رفتیم خونه .سرم به شدت درد می کرد.به عسلی گفتم نمی شه نریم خونه س اینا؟ اونم گفت تو همیشه می زنی زیر حرفت.کلی قرار می زاریم بعد تو یکدفعه می گی نریم ( راست می گفت بچه) گفتم خیلی خب پس من یه کوچولو بخوابم بعد بریم گفت باشه.ولی منکه اینجوری خوابم نمی بره.باید بدون استرس باشم.تازشم من نیم ساعت طول می کشه تا خوابم ببره.دیدم فایده نداره رفتم یه دوش گرفتم سر حال شدم.حاضر شدیم.عسلی کیس به دست . منم اسپیکر به دست ( اسپیکراشم خراب بود.پس چیش درست بود؟؟؟!!!!) رفتیم خونه س اینا در حالیکه جانمان داشت در می آمد! س کلی باهاش سر و کله زد! اسپیکرو درست کرد ( خیلی آدم باهوشیه.رفت توی یک سایتی و نقشه مدار اسپیکرو در آورد و پرینت گرفت بعد از روی اون درستش کرد!) ولی کیس بجز پاورش که عوض کردیم.یکی از خازنای مادر بردشم سوخته بود! گفت بزارین اینجا باشه فردا تعمیرش کنیم. شب ساعت ۱۱ رفتیم خونه.

شنبه:

من اومدم سر کار ولی عسلی خونه بود.ظهرم مهمون داشتیم.بیچاره عسلی کل خونه رو تمیز کرده بود و از مهمونا پذیرایی کرده بود. ساعت ۳ مهمونا رفته بودن.عسلی زنگید به من که چیکار کنیم؟ س گفته نمی ارزه اینو تعمیر کنیم و .... این شد که مااااااااا کیس جدید خریدیممممممممممممم.ساعت ۴ عسلی از خونه اومد بیرون منم در حالیکه بسیار نق نقو و غر غرو بودم هی می گفتم چیکار کنم؟ چیکار کنم؟ من تنها نمی رم خونه س اینا و... خلاصه بعد از اینکه کلییییییی دور خودم چرخیدم رفتم پیش عسلی چهارراه ولی عصر که با هم بریم کیس بخریم .رفتیم توی یه کوچه ای کنار پارک دانشجو توی یه پاساژ یه مغازه بود که دوست س بود.رفتیم اونجا و کیسمونو انتخاب کردیم + موس + مادر برد و خلاصه شد ۱۵۰ تومن!توی راه به عسلی گفتم گفته باشمممممممم حق نداری روی کامپیوتر بازی بریزیااااااا.از صبح تا شب بشینی پای بازیییییی.اونم بهم گفت عین مادر بزرگای هفتاد ساله حرف می زنی.منم گفتم توام عین نی نی ها هستی!

 رفتیم خونه س اینا.حالا اون بیچاره هم دوشنبه امتحان داشت هی مارو تو دلش به ما فحش می داد! بعد از یک ساعت کیسمون آماده شد.عسلی کلی ذوق داشت قربونش برم عزیزمممممم.دیگه واسمون ویندوز ریخت و برنامه و اینا.ساعت ۱۰ ما رفتیم خونه. من تا رفتم دستشویی اودم دیدم عسلی همه وسایلشو وصل کرده با نیش باااااااااز نشسته سرش! قبلش من بهش اولتیماتوم داده بودم که حق نداری امشب بشینی پای کامپیوتر ( امروزصبح امتحان داره و هیچیییییی نخونده بود).منم خنده ام گرفت که اون قیافه احمقانه رو به خودش گرفته.خلاصه یه خورده به کامپیوتر ور رفتیم تا شد ساعت ۱۱ ترانه مادری دیدیم.خیلی لوس و ننر تموم شد.اصلا خوشم نیومد.بعدش تازه یادمون افتاد که عسلی درس داره! گفت خوابم میاد می خوابم صبح زود بلند می شم درس می خونم...

یکشنبه:

عسلی ساعت ۵ صبح بلند شده بود درس بخونه.من ساعت ۷.۵ بلند شدم واسه خودم و عسلی غذا کشیدم تو ظرف ناهارمون.عسلی در حال کتاب خوندن: طنین من ساعت ۵ بلند شدم تا ۵.۵ خوندم .بعدش خوابیدم تا ۷ !!!! ۷ بلند شدم دوباره خوندم!!!!!!!!!! الان عسلی سر جلسه امتحانه .امیدوارم امتحانش خوب بشه بچم.

پ ن ۱ : این اتوبوس جدیدای BRT  رو دیدین؟ من کلی ذوق داشتم که اینا میاد خلوت می شه و کلی جا داره و... ولی مرده شور برده همش واسه آقایونه. دو برابر این اتوبوسا هست ولی واسه خانوما همون قدر جا داره.دیروز کلی حرص خوردم!

پ ن 2 : این قالب ساز لینکش جزو لینک دوستانم هست.فکر می کنم قالباش برای بلاگ اسکای قابل استفاده باشه.