عاشقانه های من و عسلیم

زندگی قشنگ طنین و عسلی

عاشقانه های من و عسلیم

زندگی قشنگ طنین و عسلی

ما ورزشکار می شویم

سلامممممممممممHello سلامی به گرمی آفتاب خدمت شما دوستان عزیزم!! 

 

یکشنبه قرار بود شب مهمون داشته باشیم س اینا ( همون که کامپیوتر برامون جمع کرد) و آقا و خانم الف ( مامان بابای جاری جونی) ولی متاسفانه ( صد البته خوشبختانه) زنگ زدن و گفتن نمی تونیم بیایم.و بنده بسیار مشعوف گردیدم! 

شب دوست جونامون اومدن خونمون.( همون زوج جوون) اول یه توضیح بدم : خانوم خونه می شه دختر خاله دوست جون من که یکی از صمیمی ترین دوستامه و ما از این طریق با این زوج آشنا و صمیمی گشتیم... 

یکشنبه که خونه ما بودن بچه ها گفتن زنگ بزنیم به س ( همون دوست جونم که دختر خاله این یکی دوست جونمم هست!!! فهمیدین که ؟!) اذیتش کنیم.خلاصه م ( آقای خونه اونا!) زنگ زد و با صدای نازک هی ادا در میاورد.ما هم ریسه رفته بودیم از خنده.آخه اصلابه م نمیومد انقدر شیطون باشه... خلاصه بعدشم دوست جونم بهم گفت که نمره درس پول * ارز * بانکداری اومده .ووووووووی داشتم سکته می کردم .( می دونید که کدوم درسه عزیز بود؟؟ همون که تا شب آخر کتابشون داشتیم) خلاصه س گفت من به استاد اس ام اس دادم نمرمو گرفتم! گفتم بابا ضایع است اس ام اس بدیم گفت نه بابا.وایییی من و عسلی در حد سکته بودیم از ترسسس.اس ام اس دادمArabic Veil و ۵ دقیقه بعد جواب دادددددد........ the grade of both of you is D 

ای جااااااااانمممممممممم ای نفسسسسسسسسسس ای نیناسسسسسسسس.انقده ذوق کردیممممم که اگه A گرفته بودیم انقدر ذوق نمی کردیم!!!! یوهوووووو

بعدشم با بچه ها فیلم ها*نک*وک دیدیم .فیلم باحالیه البته چیزای تخیلی زیاد توش داره ولی در کل باحاله.  

راستی یادم رفت بگم یکشنبه قرمه سبزی پختم که دوشنبه ناهار بیاریم سر کار. Chef

دوشنبه بعد از ظهر پای تلویزیون بودم که عسلی اومد.قرار بود با بهار شام بریم بیرون که کنسل شد..به عسلی می گم ظرف غذات کو؟؟ یه ذره مکث می کنه و می گه هان ؟ خب سر کاره؟ می گم باز غذاتو نخوردی؟؟؟ ( حالا روز قبلش کلی  ازم تقدیر و تشکر کرده که قرمه سبزی پختم)با حالت بچه گونه خودشو می زنه به اون راه! می گم خب چی خوردی؟ می گه نمی شه نگم؟ آخه دعوام می کنی! می گه نه بگوو.می گه با همکارم سوسیس خوردیم! می گم باشه حالا که از فردا منم مثل خانوم همکارت غذا نپختم و مجبور شدی بازم سوسیس بخوری می فهمی! می گه ببخشید دیگه تکرار نمی شه! ( الهی قربونش برم مننننن ) 

دیشب طی یک اقدام متهورانه رفتیم دویدیم از ساعت 9 تا 9.5 آخراش دیگه نای راه رفتنم نداشتیم تلو تلو می خوردیم! سریع یه دوش گرفتیم و ولو شدیم جلوی تلویزیون ... آخرای روز * حسرت ( خوبه حالا دوسش نداشتما!!!) دیدم اصلا نمی تونم تحمل کنم دارم هلاک می شم از خواب رفتم خوابیدم.ولی تا عسلی بیاد پیشم به زور بیدار موندم! Night 

 

پ ن : دیروز wanted  رو دیدیم.خیلیییییییی مزخرف بووووووووووود

نظرات 19 + ارسال نظر
الهه سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:41

افلما

الهه سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:42 http://mabehammohtajim.blogfa.com

هورا
خانومه ورزشکار
بابا خیلی دوست و رفیق داریدا
با کدوم بهار می خواستین برین یرون ها

ستاره سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:06 http://baran-bebar.blogfa.com/

مرسی عزیزم ایولللل خانوم ورزشکار منم برا آقامون غذا میپزم میبره یکی از همکاراش سز به سرش میذاره میگه به خانومت میگم غذاتو میدی به همکارا و خودت غذای اداره رو میخوری اینقد این مردا بد جنسننننننننن

فائزه سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:19

سلام طنین جونی
آفرین معلومه که تو درسخون تر از منی ها
ببینم نگفتی میایی قرار وبلاگی یا نه بیا نظرت رو بگو

بهار سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:19

منم چن روز پیش دویدم و دویدم از حال رفتم یهو دست از پا دراز تر با حال نزار برگشتم خونه و هنوز هم بدن درد داردم.... اما می خمام دیگه صبا برم....
بابت دیشب هم ببخشید..... تصقیر من نبید بخدا....

هلو خانوم سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:59

سلام خانومی

غزل سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:13 http://www.ghazal777.blogfa.com

بابا ورزشکار قهرمان دونده

هلیا سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:34

بابا خیلی سختگیری شوشو ما که تقربا همیشه یه بهونه میاد غذاهای مارو نمی خوره .خانوم ورزشکار شدی ها اونم حسابی

خانومی سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:35 http://khanoomi.blogsky.com

عزیزم مگه مها رمضون نیست
قرمه سبزی رو چه جوری میدی ببره
ما که مردیم اونقدر ساندویچ خوردیم

آخه محل کار ما و عسلی هیچکس روزه نمی گیره

فائزه سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:47

میخوام لینک عکس عروسیم که فضول جون گفته بود برای دوستام بفرستم به مناسبت سالگردمون رو برات بفرستم تو چرا خصوصی نداری تا برات بفرستم

الهه(جون جون) سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:28

بابا دونده !
آشپززززززززززززززززززززززززز
خوشگل
هلو
آلبالو
شفتالو
موقشنگ

هااااااااااااااا پاچه خواری بید

نانازی سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 13:13 http://www.nabat.blogfa.com

سلام طنین جونم. قربونت برم که ورزشکار می شوی.آره عسک نفلستادم.
ولی میفلستم.
اصلن بزار مارتا بیاد توی یه ساعت مشخص می زارمش و از قبل همه همتونو دعوت میکنم بیاین خونم (وبلاگم) اونجا منو ببینین.
هم قبل از سفر و هم بعد از سفر
بوس بوس

فائزه سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 13:32

برات فرستادم اگر نیامده بود به من ایمل بزن دوباره برات بفرستم

فائزه سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 13:46

ببین فکر کنم نشده به آدرس من ایمیل بزن من برات بفرستم

Foozoool Khanooom سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 16:49

خوبه...

همین جور به مهمون بازی اوامه بدین...



من عاشق مهمونی رفتن و مهمونی دادنم...



مخصوصآ مهمونیای که افراد جدید توش زیاد باشن (البته منظورم این نیست که برم یه مهمونی که 1 نفرن نشناسما )



گر چه اگه یه مهمونیم برم که کسی رو نشناسم ، هنوز 2 روز از اون مهمونی نگذشته که همونا باز با همونا که نمیشناسم برنامه بیرون میذارم





خیلی زود با همه دوست میشم

قاصدک چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 00:11 http://ghaasedak.blogsky.com/

سریال های امسال واقعا مزخرف هستند بخصوص روز حسرت که دیگه شورش رو در اورده

قرمه سبزی هوس کردم

سیندخت چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:01 http://sindokhtane.blogfa.com

آخرش چی شد؟! یعنی اون پای پوره درست نشد؟!

هلیا پنج‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 21:31 http://arashheliya.blogfa.com

آخی نازی تو چقدر کدبانویی خوش به حال آقاتون
راستی وبلگتون خیلی نازه اگه مایل به تبادل لینک بودین خبرم کنید خوشحال میشم

حاج خانم شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:13 http://hajkanoom.persianblog.ir

آفرین خانم کد بانو.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد