عاشقانه های من و عسلیم

زندگی قشنگ طنین و عسلی

عاشقانه های من و عسلیم

زندگی قشنگ طنین و عسلی

آخر هفتستتتتتتتتتتت

سلام گوگولیااااااا

خوفین؟ خوش می گذره؟ آخجون پنجشنبه استتتت.هوراااااااا تا یکشنبه تعطیلیم .( آخه بگو بچه جون تو چرا خوشحالی؟ تو که باید از امروز ظهر بری تمیز کاری تا یکشنبه شب) خب باشه مگه چیه ؟ به جاش می ریم خونه خوشگلمونو خشنگ تر می کنیم.

دیروز که رفتم خونه کلی حال داد مامان کلییییی خرید کرده بود. همینجوری از توی راه پله چیده بود تااااااا توی پارکینگ و خونه همسایه و .... .انقده حال میده آدم کلی وسیله جدید واسه خونش بخره .خلاصه کلی ذوق از خودم در کردم و بعدشم با عسلیم حرف زدم و کلی اظهار دلتنگی کردم.سه روزه ندیدمش خبببببببببب.

به جاش از امروز تا یکشنبه پیش همیمممم و هی می بینمش و هی وو ...

خلاصه که الان کلی خوشحالم

الانم پشت کامپیوتر نشستم و همه تو اتاق خودشون مشغول اینترنت بازین .این شرکت ما خیلی جالبه هیچی به اندازه قطع شدن ای دی اس ال شرکت ما رو به جنب و جوش نمیندازه .

خب این به خاطر حس مسئولیت پذیری بسیار بالای اینجانب ( حسابدار کوچولوی شرکت ) می باشد.

خب دوست جونا من دیگه برم

تا یکشنبه .خوش بگذره هاااااااااا

 

 

عسلی و دوست جوناش

سلام

بچه ها به نظر شما من خیلی آدم بدی ام؟

خیلی بد اخلاقم؟  خیلی لوسم؟  خیلی .... ؟

آخه طنین این سوالا چیه می پرسی؟ خل شدی نه؟

خب آخه من چیکار کنم که انقد حساسم؟ که انقد عشقولانه ام ؟( آخه بگو دختر تو اگه  عشقولانه بودی انقد عسلیتو اذیت نمی کردی)

خب چیکار کنم ؟ دلم می خواد عسلی فقط مال خودم باشه؟ نمی خواممم. دوست جوناشو دوست ندارم خب! مگه زوره؟

می دونم الان دیگه کاملا فهمیدین که من خیلی لوسو ننرم مگه نه؟

حالا از شوخی گذشته واقعا خیلی سعی می کنم این حساسیت بی موردم از بین بره تا عسلیم انقده اذیت نشه.

اونم خب آدمه حق داره سالی ماهی یکبار با دوستاش باشه طنین خانومه بی ادب! به خدا سعی خودمو می کنم .باشه؟

 

 

سلاممممم

سلام بچه ها

من طنین ۲۲ سالمه . ۲ ساله که با عسلیم آشنا شدم و قراره بعد از کلی کشمکش امسال یعنی فروردین ۸۷ با هم ازدواج کنیم.

دوست دارم توی این بلاگ هر چی دل تنگم می خواد بنویسم بدون هیچ دردسر و نگرانی از اینکه یه آشنا اینجا رو بخونه.