-
خوشحالممممم
پنجشنبه 23 اسفندماه سال 1386 11:29
سلام مهربونا حالتون چطوره ؟ خوبین ؟ خوشین ؟ منم خوبم مرسی. دیروز بعد از کار رفتم پیش آقای همسر با هم رفتیم حسن آباد تا اون میز خوشگلمونو بگیریممممممممممممممممممممم. عسلی به من می گفت : طنین به نظرت یه خورده گرون نیست؟ منم کلی خودمو واسش لوس کردم و گفتم خب بجاش خوشگله دیگههههههههه .اونم خندید و گفت باشه عزیزم راست می...
-
اون روزا
چهارشنبه 22 اسفندماه سال 1386 13:14
الآن داشتم تو آرشیو وبلاگ الهه جونی چرخ می زدم . یاد خودم افتادم . یاد روزایی که دلم واسه عسلی پر پر می زد. روزایی که از شدت دلتنگی دلم می خواست بمیرم. روزایی که با چشم گریون به خواب می رفتم و توی خواب همش عسلیمو می دیدم. روزایی که با عسلی دزدکی می رفتیم بیرون. روزایی که همه تو دانشگاه فهمیده بودن ما عاشق همیم ما...
-
چه حالی داد دیروز
چهارشنبه 22 اسفندماه سال 1386 10:04
سلام دوست جونیا حالتون چطوره ؟ خوش می گذره ؟ منکه امروز حسابی شارژم چون دیروز بعد از مدتها خرید نرفتیم و منم رفتم خونه و حسابی استراحت کردم خیلی حال داد. دیروز بعد از مدتها!!! رفتم حموم و بسیار خوشحال می باشم که تمیز شده بیدم . چون واقعا حالم داشت از خودم به هم می خورد ( بیچاره عسلی) امروز قراره بریم میز...
-
خدایا چقدر کار داریممممممم
دوشنبه 20 اسفندماه سال 1386 11:20
دیروز ساعت ۴ که از شرکت اومدم بیرون رفتم مترو تا عسلی ۵ از سر کار بیاد اونجا و با هم بریم مولوی واسه پرده . جیگرم لطف کرده ساعت ۵ زنگ زده که طنین شرمنده من یه خورده کار دارم تا نیم ساعت دیگه میام منم خودمو با آهنگ گوش دادن سرگرم کردم . خلاصه عسل جان با ۱ ساعت تاخیر تشریف آوردند. ( خدا رو شکر این سری بر خلاف دفعات قبل...
-
بازم کارررررررر
یکشنبه 19 اسفندماه سال 1386 11:51
سلام بچه ها چطورین ؟ چه خبرا؟ خوش گذشت؟ پنجشنبه از سر کار رفتم خونه خود خودمون بازم کار کردیمم هی کار کردیممممممممم تا دیشب . دیگه دارم کلافه می شم دلم می خواد زودتر این ۲ هفته ام تموم بشه و من و عسلی بریم خونمونو به زندگی عشقولانمون ادامه بدیم. (خدایا منو ببخش می دونم خیلی بنده نا شکری ام تا حالا دعا می کردم منو عسلی...
-
آخر هفتستتتتتتتتتتت
پنجشنبه 16 اسفندماه سال 1386 10:19
سلام گوگولیااااااا خوفین؟ خوش می گذره؟ آخجون پنجشنبه استتتت.هوراااااااا تا یکشنبه تعطیلیم . ( آخه بگو بچه جون تو چرا خوشحالی؟ تو که باید از امروز ظهر بری تمیز کاری تا یکشنبه شب ) خب باشه مگه چیه ؟ به جاش می ریم خونه خوشگلمونو خشنگ تر می کنیم. دیروز که رفتم خونه کلی حال داد مامان کلییییی خرید کرده بود. همینجوری از توی...
-
احساسات سینوسی (;
چهارشنبه 15 اسفندماه سال 1386 11:52
سلام دوستای خوبم حالتون چطوره؟ خوش می گذره ؟ منم اییی بد نیستم.می گما چقدر هفته زود می گذره تا چشم به هم می زنی پنجشنبه می شه. چه حالی می ده هااااااا راستشو بخواین این روزا خیلی احساساتم متغیره .خیلی عجیب غریب شدم .بعضی وقتا از ازدواج می ترسم بعد با خودم می گم تو عاشق عسلیتی تو که دو ساله منتظر همچین روزی هستی پس از...
-
عسلی و دوست جوناش
سهشنبه 14 اسفندماه سال 1386 11:14
سلام بچه ها به نظر شما من خیلی آدم بدی ام؟ خیلی بد اخلاقم؟ خیلی لوسم؟ خیلی .... ؟ آخه طنین این سوالا چیه می پرسی؟ خل شدی نه؟ خب آخه من چیکار کنم که انقد حساسم؟ که انقد عشقولانه ام ؟( آخه بگو دختر تو اگه عشقولانه بودی انقد عسلیتو اذیت نمی کردی) خب چیکار کنم ؟ دلم می خواد عسلی فقط مال خودم باشه؟ نمی خواممم. دوست جوناشو...
-
سلاممممم
سهشنبه 14 اسفندماه سال 1386 10:40
سلام بچه ها من طنین ۲۲ سالمه . ۲ ساله که با عسلیم آشنا شدم و قراره بعد از کلی کشمکش امسال یعنی فروردین ۸۷ با هم ازدواج کنیم. دوست دارم توی این بلاگ هر چی دل تنگم می خواد بنویسم بدون هیچ دردسر و نگرانی از اینکه یه آشنا اینجا رو بخونه.