-
بستنی سنتی و زولبیا بامیه !
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 09:15
دیروز صبح امتحان بازاریابی داشتم. صبح بلند شدم صبحانه مو خوردم و مثل بچه آدم رفتم سر جلسه .فک کنننننننن تو حوزه امتحانی ۱۵ نفر بودیم.هممونم بازاریابی داشتیم!!!! خیلی باحال بود. کلی می شد تقلب کرد . ولی از اونجاییکه من زیاد کسی رو نمی شناختم و امتحانم راحت بود تقلب نکردیم!!!!! خدا رو شکر امتحانش خیلی راحت بود .اونقده...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 08:37
دوستای گلم سلام نمی دونم چی بگم؟ مرسی که انقدر به من لطف دارین.حالا اونقدرام تحفه نیستما! خب می دونین... اینجا دفترچه خاطرات منه. جاییکه همهههه چیزه زندگیمو توش می نویسم. خودتون بهتر از من می دونین که اصلا دوست ندارم یه وقت خدای نکرده یه آشنا اینجارو پیدا کنه.... درسته که اینترنت یه دنیای مجازیه ولی ... دلم نمی خواد...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 شهریورماه سال 1387 12:27
*** حذف شد***
-
عکس D:
یکشنبه 10 شهریورماه سال 1387 12:06
این هلیا شدیدا من تحریک کرد که منم عسک بزارم! ساعت 12.5 تا 12.45 عسک می زارم. اوکی؟؟؟؟؟
-
کامپیوتر خریدیممممممممم
یکشنبه 10 شهریورماه سال 1387 09:40
سلام دوستای خوبم بالاخره این طنین بیچاره یه وقت پیدا کرد تا بتونه آپ کنه. جمعه: صبح بلند شدیم رفتیم سر جلسه امتحان( همون امتحانی که اپن بوک بود و کتابشو نداشتیم!البته پنج شنبه عسلی رفت و کتابو از یکی از بچه ها گرفت.اونم کجا؟ شهران!!!!) بسیارم خوشحال و خندان بودیم که امتحان اپن بوکه و مشکلی نیست.وقتی برگه امتحانو بهمون...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 شهریورماه سال 1387 15:17
سلااااااااااام خوشحالممممم.الان من بسیااااااااار ذوق مرگ می باشمممممممممم.چون بالاخره یه قالب ساز پیدا کردم که مخصوص بلاگ اسکای هست ای جوووووووووووووووووووون. قالب جدیدمو دوست دارم.شما چطور؟! شرمنده می خواستم آپ کنم ... یعنی داشتم تایپ می کردم آپ کنم ولی یه عالمه کار ریخته سرم شرمنده فردا آپ می کنم. قول مردونه .باشه؟...
-
کامپیوتر عزیزمان
پنجشنبه 7 شهریورماه سال 1387 10:38
خب می بینم که ضایع شدم و دوباره همون قالب قبلی رو انتخاب کردم! سلام مهلبونا شطورین؟ خب من دلم قالبای خوشگل می خواد . این بلاگ اسکای مسخره هیچ سرویسی نداره . اه اه اه . هر چی قالب خوشگله فقط مخصوص بلاگفا و پرشین بلاگه .خب ما بلاگ اسکایی ها مگه دل نداریم؟ مامااااااااااااااااااان جونم براتون بگه که امروز خدا رو شکر از...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 شهریورماه سال 1387 15:38
دوستای نازم نظرتون درباره قالب جدیدم چیه؟
-
طنین خسته در میان امتحانات نشسته! ((:
سهشنبه 5 شهریورماه سال 1387 12:40
سلام دوستای نازی نازی عزیز گل بوج بوج خودم! چطورین؟؟ دلم واستون انقده شده بود : . جونم براتون بگه که خدا رو شکر اوضاع بر وفق مراده و زندگی شیرینه شیرینه . امتحانامونم خوب پیش میره. من تا حالا ۲ تا امتحان دادم یکی جمعه که بد نشد و یکیم امروز بود که خیلی خوب شد. مرسی که واسم دعا می کنین مهربونا. یه نکته جالب اینکه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 31 مردادماه سال 1387 08:53
سلام عزیزای دلم مرسی که انقدر به فکرمین و میاین سر می زنین. منم دوستتون دارم خوشگل خانوما. نظر لطفتونه دوستای نازم .مرسی مرسی راستش توی این دو روز اتفاق خاصی نیوفتاده. از فردا امتحانات پایان ترممون شروع می شه. می دونم باورتون نمی شه ولی ما هنوز یکی از کتابامونو نگرفتیم! زندگی مثل همیشه شیرین تر از قبل می گذره و من خدا...
-
تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟ D:
سهشنبه 29 مردادماه سال 1387 10:28
سلام علیکم احوال بر و بچ چطوره؟ طنین تصمیم می گیرد که مهر سکوت را شکسته نماید و خاطرات خود را ثبت نماید!!!!! پنج شنبه: ظهر رفتیم خونه ناهار پلو قیمه سبزی خوردیم! ( قورمه سبزی + قیمه) ای جوووووون چقدرم خوشمزه شده بود . عسل هوس کرده بود به روش سنتی عمل کنه و غذا رو روی گاز گرم کرده بود . منم کلی غر زدم که الان همش می...
-
D:
پنجشنبه 24 مردادماه سال 1387 09:07
سلامممم شاید باورتون نشه ولی ما دیشبم مهمون داشتیم!!!!!! چی می گیییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دیروز بعد از ظهر دختر داییم اس ام اس داد که شب خونه این؟ من:آره مهمون نمی خواین؟ من : چرا!!!!!!!!! تشریف بیارین دختر داییم ۳ سال از من بزرگتره.دوران مجردی!؟ ۱ سالی با هم همخونه بودیم .سوم فروردین پارسال ازدواج...
-
دعوا نمک زندگیه؟!
چهارشنبه 23 مردادماه سال 1387 10:05
به عسلی قول داده بودم قرمه سبزی بپزم.ساعت ۵ که رسیدم خونه یه خورده جمع و جور کردم بعدش غذامو گذاشتم گرم شد و خوردم ( عسلی نتونست ظهر غذا نخوردن رو تحمل کنه غذا می بره سر کار) بعدش رفتم توی آشپزخونه مواد خورشت رو ریختم توی زود پز تا بپزه برنجمم خیس کردم. خیار و گوجه شستم و اومدم نشستم روی مبل به سالاد درست کردن . سالاد...
-
یک روز بیهوده!
سهشنبه 22 مردادماه سال 1387 10:47
سلام یک عدد طنین زیاد خوابیده!!!!! در خدمت شماست ( هر چند دیگه خودتون بعد اینهمه مدت فهمیدید که ما بسیار خوابالو می باشیم) عرض شود خدمتتان کهههههه دیروز به مدیرم گفتم کامپیوتر حسابداری هم بیاریم اینجا ( روی میز منشی) که دم دستم باشه چون تا یه کار پیش میومد مجبور بودم هی برم اتاق حسابداری دوباره هی بیام اینجا خلاصه...
-
و بازهم مهمون!
دوشنبه 21 مردادماه سال 1387 12:43
دیروز روز خلوتی بود. اصولا یکشنبه ها توی شرکت ما خیلی خلوته اکثرا مدیر عاملمون نمیاد و اوضاع هم خیلی آرومه . بعد از ظهر که رفتم خونه شدیدا خوابم میومد اول دلم خواست خونه رو جمع و جور کنم و ظرفای دیشب رو بشورم .ولی دیدم اصلا نمی تونم این بود که رفتم توی رختخواب و خوابیدم.... شاید ۱.۵ ساعت بعدش بود چشمامو باز کردم و...
-
مهمونی
یکشنبه 20 مردادماه سال 1387 10:46
سلام سلام آی بچه ها چطورین ؟ ما هم خوبیم و بسیار خسته و خوابالو. یادتونه گفتم به یه دوست قدیمی اس ام اس دادم؟ دیروزم بهش زنگ زدم و واسه شب دعوتش کردم. برگشته می گه : عسلی می دونه تو داری منو دعوت می کنی؟؟؟؟ گفتم : معلومه که می دونه! اگه عسلی نمی دونست من الان بهت زنگ نزده بودم. خلاصه گفت حالا ببینم چی می شه و اصلا...
-
سورپرایز کنون نا فرجام!
شنبه 19 مردادماه سال 1387 09:45
سلام جیگرای نازنازی خودممممم توروخدا منو ببخشین شرمندهههههههههههههه خب نتونستم آپ کنم دیگهههههه دلم واستون تنگ شده بوداااا.اینهمهههههههههه سه شنبه که مامانینا اومدن خونمون و نتونستم از خودم سورپرایز در کنم! فقط یه قسمت از وبلاگمو پرینت گرفتم و گذاشتم زیر بالش عسلی تا شب که میخوایم بخوابیم سورپرایز بشه ولی اصلا متوجه...
-
کمک
سهشنبه 15 مردادماه سال 1387 12:06
بچه ها دلم می خواد امروز عسلمو سورپرایز کنم با توجه به اینکه امروز هیچگونه مناسبتی نیست به نظر شما چطوری سورپرایزش کنم؟ بعدا نوشت : بچه ها چون امروز مامانینا میان خونمون سورپرایز کنون افتاد واسه فردا.تا فردا هر ایده ای بدین ممنون می شم.
-
دوست قدیمی
سهشنبه 15 مردادماه سال 1387 10:02
سلام دوستای نازم امیدوارم که خوب باشین. منم خوبم مرسی از همتون که دلداریم دادین دوستای مهربونم . شاید آرامش زیاد زندگی مشترکمون باعث شده بود که من اونطوری بشم! فک کنم خوشی زده زیر دلمممممممم دیروز عسلی ییهو از سر کارش زنگ زد به من و با کلی هیجان گفت که یه کار پیدا شده با حقوق ۵۰۰ تومن و ... نظرت چیه؟ گفتم واسه من یا...
-
زندگی ما
دوشنبه 14 مردادماه سال 1387 11:04
سلام جیگرا دیروز تا رسیدم خونه رفتم توی آشپزخونه پیاز داغ درست کردم و لوبیا رو ریختم توش به محض اینکه حاضر شد عسلیم رسید. می گم غذا رو بیارم؟ می گه نه من خیلی گشنم نیست .تو گشنته؟ می گم خب آره. می گه بیار من خیلی کم می خورم... غذا رو بر داشتم با قابلمه آوردم پایین با دو تا کاسه و لیمو ترش می کشم توی کاسه های سفید...
-
بدون عنوان!
یکشنبه 13 مردادماه سال 1387 13:48
سلام عزیزای مهربونم الهی من فداتون بشم که انقدر مهربونید و به فکرمین و سراغمو می گیرین جیگملای من خیلی دوستتون دارم ببخشید دیر به دیر میام و جواب نظرات قشنگتونو نمی دم یا نمیام به وبای خوشگلتون سر بزنم به خدا اصلا وقت نمی شه دائما در رفت و آمدم بین اتاق حسابداری و میز منشی همش کار پیش میاد بازم شرمنده.... دیروز صبح...
-
سفر نامه
یکشنبه 13 مردادماه سال 1387 13:43
سلام سلام آی دوست جونا حالتون چطوره؟ خوبین؟ خوش گذشته ؟ دوشنبه بعد از ظهر داداش عسلی بهش گفته بود که واسه دختر خاله جاریمم بلیط بگیره و از طرفی پسر خاله عسلی هم می خواست با ما بیاد مشهد! و این در حالی بود که ما هنوزززززز بلیط نگرفته بودیم! من کلی به عسلی بیچاره غر زدم که چرا اونا می خوان با ما بیان و ... تا ظهر سه...
-
حسابداری که منشی شد!
دوشنبه 7 مردادماه سال 1387 10:46
سلام دوستان نمی تونم زیاد بنویسم چون از اتاق خودم ( اتاق حسابداری) که پشه پر نمی زد اومدم پشت میز منشی که همه رفت و آمد دارن و دائم میان پشت میز و باهام کار دارن. فقط بگم که منشیمون رفت و من شدم منشی و حسابدار! با ۳۵۰ تومن.... دیگه اینکه دیشب چندتا از دوستامون اومدن خونمون و شام الویه و کتلت درست کرده بودم کتلتش بسیار...
-
در این ۴ روز بر ما چه گذشت؟!
شنبه 5 مردادماه سال 1387 10:48
سلام سلام صد تا سلام! چرا من هیچی یادم نیست؟ خب الان چی بگم؟ انقدر حرف واسه گفتن دارم نمی دونم از کجا شروع کنم؟ یعنی حالا چی می شه؟ چهارشنبه: بعد از کار رفتم خونه یه خورده خوابیدم بعدش قرار بود با دوست عسلی بریم سینما سانس ۸ می خواستیم بریم. اصلا حوصله آرایش کردن نداشتم بلند شدم یه رژ زدم و یه خورده خودمو تویآینه...
-
عسلی آشپز من!
سهشنبه 1 مردادماه سال 1387 09:45
سلاااااااام دوستای مهلبونممممممممم الان یک عدد طنین مغرور به خاطر داشتن شوهر شام پز! در خدمت شماست. اول از همه بگم که من به هیچ وجه به چشم زدن و چشم و خوردن و این چیزا اعتقادی ندارم و عنوان پست قبلم فقط برای خالی نبودن عریضه بود! خب جونم براتون بگه کهههههههه الان ۳ روزه بعد از ظهرا که می رسم خونه برقا رفته . خیلی ضد...
-
شوهرم چشم خورد!
یکشنبه 30 تیرماه سال 1387 12:46
می گماااااااا فک کنم شوهرم چشم خورد! آخه دیروز غذا درست نکرد!!!!! یعنی بنده با خاک یکسان شدم! ولی بجاش بچم کلی کار کرد : کولر درست کرد ( دوباره خراب شده بوووووووووووووووود ) پنکه خریدیم..... اتو رو درست کرد!!!!! اتوی مسخره هنوز ۴ ماه نشده خراب شده عسلمم شدیدا اصرار داشت که خودش درستش کنه هی رفت آچار خرید که بتونه بازش...
-
از چهارشنبه تا شنبه
شنبه 29 تیرماه سال 1387 10:38
سلاااااام بالاخره ما تشریف آوردیم! سه شنبه قرار بود بعد از کار بریم خونه مامانینا چون من زودتر تعطیل می شم! قرار بود برم مترو تا عسلی بیاد ولی از اونجایی که من بسیار خر شانس ! می باشم و همیشه وقتی با عسلی قرار دارم یه اتفاقی میوفته ساعت ۲ برقا رفت و ساعت ۳ تعطیل شدیم! دیدم سخته بخوام ۲ ساعت توی ایستگاه مترو بشینم ( هر...
-
پا تختی و ...
دوشنبه 24 تیرماه سال 1387 11:31
سلام کسی می دونه چرا من حس و حال آپ کردن ندارم؟ پریروز رفتیم پا تختی.البته پا تختی که چه عرض کنم ساعت ۹ شب رسیدیم خونه عروس داماد بدبخت! همه دیگه داشتن می رفتن! ما موندیم و خاله هام و دختر خاله هام. خونشون خیلی ناناز بووووود.بزرگگگگگگگگگ( ندید بدید! )می شد توش فوتبال بازی کنی آشپزخونه خیلی ناناز و بزرگ با کاشی های...
-
علوسیییییییییی
شنبه 22 تیرماه سال 1387 10:55
سلاممممممم ما آمدیمممممممم چهارشنبه شب تفلد دعوت بیدیم .من یه پسر خاله دارم که بهش می گم داداشی و اونم بهم می گه آبجی – ساکن تهران نیستن – چهارشنبه واسه دوست دخمرش تفلد گرفته بود. حدودا 10 نفر بودیم تفلدم خونه دختر عمه پسر خالم بود . می خواست دوست دخترشو سورپرایز کنه به همه گفته بود 8 اونجا باشن. بعد به یه بهانه ای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1387 11:09
سلوم علیکم دیروز روز جالبی بود کاملا غیر قابل پیش بینی! رفتم هفت تیر لباسمو عوض کنم گ*ش*ت ا*ر*ش*ا*د مثل مور و ملخ ریخته بود توی هفت تیر. بعد ییهو زنه به من گیر داد!!!!!!!!!!!!!!!!!! فک کن!!!!!!!!!! من با مانتوی بلند بدون هیچگونه آرایش و بسیار ژولیده پولیده! برگشته می گه : خانوم روسریتو درست کن سینه ات معلومه گفتم...