آخ جون بازییییییییییییییییییی
نارنجدونه جونمممممممممممم منو به یه بازی وبلاگی دعوت کرده.
شرایط بازی اینه:
- عبارت ششکلمهای را در وبلاگ خود پست کنید (در صورت لزوم توضیح هم اضافه کنید)
2- به کسی که شما را دعوت کرده است، در این پست لینک بدهید
3- پنج وبلاگ دیگر را با لینک به بازی دعوت کنید.
4- به وبلاگهای دعوتشده اطلاع دهید و برای آنها دعوتنامهای بفرستید.
و اما عبارت مننننننننننننن:
(عشق من) من تو را آسان نیاوردم به دست.
البته با اندکی تقلب!
خب دوست جونایی که از طرف من دعوتن :
۱. الهه جونم
۲. بهار جونم
۳. دزی جونم
۵. هانیه جونم
سلام دوست جونا
بابت پست دیروز باید بگم که به خدا شرمنده ام از اینکه نمی تونم دوباره عکسو بزارم تا دوست جونایی که ندیدن ببینن چون خودتون که بهتر می دونین توی دنیای مجازیم آدمای نا درست زیاد پیدا می شن. در هر صورت دوست جونیا شرمنده.
دیروز بعد از ظهر حال خوبی نداشتم این بود که ساعت ۳ مرخصی گرفتم و رفتم خونه .احساس می کنم توی این مدت خیلیییییییی خسته شدم طوری که هر چی استراحت می کنم خستگیم در نمی ره. نمی دونم چرا اینطوری شدم همش خسته ام .بدنم بی حسه . اصلا یه جوراییم خلاصه.....
رفتم خونه خوابیدم تا عسلی اومد و بیدار شدم .البته از قبل ۶ که عسلی می رسه خونه بیدار شده بودم .ولی زورم میومد از رختخواب بیام بیرون.
یه خورده با عسلی حرف زدیم بعدشم رفتیم بیرون قدم زدیم و برگشتیم.شام درست کردیم خوردیم و خوابیدیم!
خیلی زندگیم داره سریع می گذره.
از صبح تا بعد از ظهر که سر کاریم .بعد از ظهرم که انقدر خسته ایم که نا نداریم حرف بزنیم تا یه کم استراحت کنیم و به خودمون بجنبیم شب شده!
خیلی بده! دلم می خواست فرصت داشتم تا بیشتر از اینا با عسلیم بودم.
بعضی وقتا اصلا وقت نمی کنیم بشینیم با هم حرف بزنیم .اونموقع است که حتی با اینکه پیشمه دلم براش تنگ می شه!
نمی دونم احساس می کنم زندگیمون داره به بطالت می گذره.هیچ کار مثبتی نمی کنیم.هیچ کمکی به پیشرفت جامعه نمی کنیم ......
نمی دونم ....
فقط ۱۵ دقیقه این پست رو نگه می دارم بعد از ۱۵ دقیقه پاک می شه! .....
.
.
.
.
.
.
خب ۱۵ دقیقه تموم شد!
عکسو برداشتم