سلام دوستای ناناز و مهلبون خودمممممممم.مال خود خودمیییییییییین به هیشکی نمی دمتون!
من حالم خوبه خوبه .از همممتون ممنونم بخاطر دلگرمی هاتون.خیلی گلین.دوستتون دارممممممممم.
دیروز صبح که زنگ زدم به بابا با مامانم صحبت کردم.خدا رو شکر حالش خیلی بهتر بود.قرار بود شب من برم پیش مامان بمونم ولی بابا گفت نمی خواد بیای خودم می مونم.
بعد از ظهر رفتم خونه و سریع دوش گرفتم و حاضر شدم.کلییییییی خوشگل کردم.بعدش عسلی اومد بطور غیر مستقیم ازم تعریف کرد! ( طنین تیپ زدی!) چون ماشین داشتیم صندل پوشیدم.( کلا سختمه تیپ غیر رسمی .تنبل!!! ) عسلی می گه اوووو صندل پوشیدههه. ( کلی حال کرده بود) بعدش یه دفعه چشمش افتاد به ناخن پام.گفت اقلا یه چسب می زدی روی اوننننن.هیچوقت صندل نمی پوشه هاااااا.حالا با این ناخن قشنگش صندل پوشیده!
سوار ماشین بابا شدیم و رفتیم بیمارستان.یه سری وسایل لازم داشتن که واسشون خریده بودم ( مسواک و اسکاچ و ... ) خلاصه مامانم دیدم که خیلی بهتر بود و خیالم راحت شد. داشتیم از پله های بیمارتان میومدیم پایین حالا منم با صندلللللل تق تق صدا می دادم! مثلا خواستیم با فرهنگ بازی در بیاریم و از آسانسور استفاده نکنیم ! عسلی گفت طنین یواش تر بیا شاید مریضا خواب باشن.منم اومدم یواش بیام با نوک پا میومدم.یهو پام لیز خورد و پا در هوا شدمممممم.حالا اومدم خودمو نگه دارم نخورم زمینننننن.دستم که درد گرفت و فک کنم ناخن دستمم بیوفته ( دروغ گفتم!) پامم ضعف کرده بود و می لرزید! عسلیم کلی قربون صدقم رفت و هی می گفت خنگ من! دست و پا چلفتی من! چرمنگ من! منم با لوسی تمام گفتم خودتی!
راه افتادیم رفتیم خونه خانم الف ( مامان جاری) ۲۰ دقیقه هم پیش اونا بودیم .بعدم خونه دوستامون .به سرمون زده بود شام بریم بیرون. چند روز پیش یه ایمیل واسم اومده بود.او*لین پیتز*ا فروشی ایران. که اسمش پی*تزا داوو*ده زیر پل حافظ.یه مغازه خیلییییییی قدیمی و کوچیک که حتی توی مغازش جا نیست بشینی و باید بیرون روی جعبه نوشابه ها بشینی .اولش که می ری تو به اسم کوچیکت باید غذا رو سفارش بدی.بعدم به ازای هر یه دونه پیتزا ۵۰۰ گرم کالباس مجانی بهت می ده! خلاصهههههههه ما هم هوس کردیم بریم ببینیم چه جور جاییه این او*لین ...
به دختر داییم زنگیدم و قرار شد ما که از خونه دوستامون راه افتادیم بهشون زنگ بزنیم...
ساعت ۹:۴۵ راه افتادیم چه حالی کردیم خیابونا خلوتتتتتتتتتت ۱۲ دقیقه ای رسیدیم اونجا.حالا کجا بود؟ توی خیابون نو*فل لو* شاتو یه کوچه به اسم لولا * گر ما زودتر از دختر داییمینا رسیدیم گفتیم بریم کوچه رو پیدا کنیم همون اولین کوچه به نظرم رسید لولا*گره ولی عسلی رد کرد خلاصه تا آخر خیابون رفتیممم پیداش نکردیم .دختر داییم زنگید که کجایین؟ گفتم ما تا ته کوچه رفتیم شما ببینین اولین کوچه نیست؟ که نگاه کردن و گفتن همونه. منم هی به عسلی با حالت بچه گونه گفتم دیدی همون بوددد .دیدی همون بوددددد.عسلیم خندید.
خلاصههههههه رسیدیم و ماشین رو پارک کردیم.حالا یه کوچه باریککککککک رفتیم توی کوچه . هر چی آدم خلاف سنگین بود دم در مغازهه بود!
رفتیم تو و دو تا پیتزا سفارش دادیم.دو تا بسته کالباس داد.کالباس داغووووون فکر کنم کیلویی هزار تومن خریده بود!!!! پیتزاهاشم دقیقا یه نون بود که روش پر اون کالباسا بود هیچ چیزه دیگه ای نداشت و اصلنم نپخته بود.
خلاصه که بسیار پشیمان گشتیم. ( عیب نداره آدم امتحان می کنه خب!)
بعدش رفتیم خونه دختر داییمینا و چایی خوردیم.ساعت ۱۲.۵ هم رفتیم خونه و لالا.
امروز صبحم بابا زنگید و گفت امشب تو بیا بیمارستان....
اول
سلام طنین جووووووونم

آخ جووووووووووووون اول شدم
اول
دوووووووووووووم
عسیسم چرا مواظب خودت نیستی جیییییییییییگر









ایندفعه بشونم بی احتیاطی کردی و مواظب خودت نبودی ها پاک قاطی می کنماااااااااااا
ان شاءالله مامانی خوشملت زودی خوب بشه تا همگی تون خوشحال دور هم جمع بشید و شاد و خوشحال بگید و بخندید الهی آمین
ما که خودمون محتاجیم به دعا اما براتون دعا میکنم
گلم
مییبوسمت خوشمل خانوم
بهم سر بزن خوشحال میشم
سلام طنین جونم

خدا رو شکر حال مامانتم خوبه دیگه ناراحت نباشی ها
خیلی بد که برای اولین بار بری یه جا برای خوردن غذا ولی غذاش بد باشه به قول تو خوب امتحانش بد نیست ولی بعدش همش حرص میخوریم که چرا رفتیم اونجا
عجب پیتزایی بوده ها حالم بد شد
ولی من عاشق پیتزا داوودم..... سر و تهم رو میزنی اونجام.....
مخصوصن عاشق همون کالباساشم.... بایه عالم اوییشن و سس.....
واییییییییی......دهنم اب افتاد... گشنمه....... من پیتزا داوود می خوام....
تازه خودش هم خیلی ادم باحالیه....
قبل انقلاب اونجامشروب فروشی بوده... بعدن توبه می کنه... خیلی ادم لوتی و باحالیه....
بهاااااااااااااااااااااارررررررررررررررر o-:
خوشحالم که مامانت هم بهتره و خیال تو راحت شده گلمممممم
خدا رو شکر و صد هزار مرتبه شکرتر که خوبی.....
ببین دخمل خوبی باش و دیگه بغضت تو آستینت نباشه دیگه....
خدارو شکر که مامانت بهتر شده
وای اون پیتزا فروشیه دیگه چرا تبلیغ کرده منکه حالم بدشد
طنین جونم وقت کردی میلتو چک میکنی عسیسم ؟؟؟؟؟؟

سلام طنین جونم.






بابا یه نیگا هم زیر پاتون بنداز.
به خدا منم کلاغم دلم میشکنهها.
هی میام اینجا واست نظر میذارم اما تو نمییایی.
این دفعه هم نیایی میشینم گریه میکنم.
یه سؤال فنی راجع به این اسکالا که استفاده میکنی داشتم.
این چه جوریه؟ موها رو حالت میده و فرفری میکنه؟
چنده؟ منم میخوام.
اطلاعات کامل میخواما شیطون.
در ضمن خوشحالم که حال مامانیتیم خوفه.
اینشاله که هم بابایی و هم مامانی همیشه سایشون بالا سرت باشن.
راستی یه چیز دیگه.
یعنی قبلاً گفتم اما محلم ندادی!
من لوگوتو گذاشتم تو وبلاگم.
میشه تو هم مال منو بذاری؟
منتظرتم خفن.
دوستت دارم.
بوس.
باباس.
دلم چت می خواد طینیییییییییییی
وای دختر تو چقد سر به هواییییی
حالا چیزیت نشد که افتادی؟ مامانیم که خوبه ایشاالله
وای عجب پیتزای با حالی
سلام

دیدی طنین جون مامانت خوب شد عسلی هم خوب شد. انقده غصه هم نداشت خانومی.
بعدشم نانازی من معمولاْ آخر وقتها آپ میکنم برای همینه که تو می آیی من آپ نیستم و فرداش که می آیی به تاریخ دیروز آپم
انشاله که مامانی گلت زود زود خوب میشه میا خونه
سلام طنین جون.
واسه گذاشتن لوگوی من باید بری قسمت ویرایش قالب.
بعد کد لوگوی منو بذار توی قسمت لوگو.
یه جا نوشته لوگو.
زیر همون بذار.
طنین چرا واسم کامنت نمیذاری؟همینجوری میای و میری
خوشحالم حالت بهتره و مامانت هم بهتر شده. منم تعریف اون اولین پیتزا فروشی رو شنیده بودم. پس خوب نیست.
من تعریف این پیتزا فروشی رو خیلی شنیدم
دیدی بهار اومدههههههههههههههه
سلام
وای چرا مواظب خودت نیستی!!!
ببین این دخترخاله خرسی که سینش غده در آورد متولد 64. فکرشو بکن تا بردنش دکتر گفته کالباس و سوسیس زیاد می خورده؟!!
نخوری ها!! زبونم لال کلی مریضی میاره.معلوم نیس توش چی میریزن که اینقده سرطان زاست
وای چه وحشتناک):
راستی فردا 12 عسک می زالم.12.10 برمی دارم ها. با خبر باش طنین جون
سلام خوبی؟
بعد از خیلی وقته بهت سر زدم. چون جز بلاگفا نیستی نمیفهمم کی آپ میشی.
بهرحال گفتم یه صله رحم بکنم. ثواب داره
بهم سر بزنی خیلی خوشحال میشم
راستی خوشحالم عمل مامانت خوب بوده.مواظب مامانت باش
بای
خدا رو شکر که مامانی حالش خوب شده!!!!!!!!!!!!!! جوجو جونم! ! مسموم نشی با این کالباس پیتزاهای اخی!
خدااااا رو شکر حال مامانت بهتره و ما بازم طنین خانومو شاد میبینیم

دختر تو چرا حواست به خودت نیسا آخه مراقب خودت بیشتر باش دیگههههه
چه جالب نشنیده بودم این پیتزایی رو برام جالب بود و نتیجه اینکه چیزی که امتحان شده رو یادم باشه امتحان نکنم
نه خانم طنین من نامرد نبودم سهل انگاری کردم
مثل شوهر شما اشتباه کردم .
من شما رو به لیستم اضافه می کنم
سلام عزیزم خدا رو شکر که حال مامانت بهتره
سعی کن بعد اینکه اومد خونه نذارین کار کنه چون مامان من هم همین عملو انجام داده.
راستی طنین جون من خیلی وقته همراهتم یعنی از زمانی که این وبلاگو نوشتی.
حالا با اجازه لینکت کردم خوشحال میشم بهم سر بزنی.
خب ...چرمنگ جونممممممم با صندل میری بیمارستان؟



تو خجالت نمیکشی؟ تو حیا نمیکنی
ناخن قشنگ مواظب باش خب
ماییم و این یه طنین و عسلیشاااااااااااا
ان شاالله مامانی زودی خوب بشه
سلام عسیسم
وااااااااااااااای طنین من عاشق پیتزا هستم
ولی اینجور که تو گفتی مور مورم شد
راستی مامان چه طورن؟؟؟؟؟؟
حالشون بهتر شده
این چند روز اومدم خوندم ولی نتونستم کامنت بذارم
مواظب خودت باش
انقدرم بدتر از من سر خودت بلا نیار...
ان شاء اله که حالشون بهتر تر هم میشه . به نظر من هر رستورانی ارزش یه بار تجربه رو داره . بماند یادگاری
طنین جان پیتزا داوود به خاطر قدمتش و اخلاق و مرام خاص آقا داووده که معروف و محبوبه نه غذاش. و اون کالباس ها هم من شنیدم خودشون درست می کنن...... امیدوارم حال مامان زودتر خوب خوب بشه.
چه خوب که حال مامان بهتره..




حالا یه نفس راحت بکش
من خوشم میاد برم اینجور جاها ولی به شزط رعایت بهداشت...




ولی کلآ تا حالا هر چی خوردم که توش رعایت بهداشت نبوده کلی خوشمزه بوده...
من نیم دونم این کرما چرا اینقدر خوشمزه هستن
دیگه امروز مامان مرخص شده هو تو هم خیالت راحت شده دیگه.....

ممن همش هی تو فکر مامانتم.... نمی دونم چرا....
بنظرم تو رو زیاد دوست دارم واسه همین هی حواسم پیش مامانته.....
عزیزمی
سلام چطوری خانوم قبل عروسی هپلی و بعد عروسی نانازی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خوش میگذره دیگه ؟خوب خدارو شکر ایشالا همیشه خو ش باشید این فیلم رو هم خیلی وقت پیش دیدیم ببببببببددددددددککککککککک نبود طرح گوسفند عسلیت هم با مزه بودهااااااااااااااااا