دوستای گلم سلام
نمی دونم چی بگم؟ مرسی که انقدر به من لطف دارین.حالا اونقدرام تحفه نیستما!
خب می دونین... اینجا دفترچه خاطرات منه.
جاییکه همهههه چیزه زندگیمو توش می نویسم.
خودتون بهتر از من می دونین که اصلا دوست ندارم یه وقت خدای نکرده یه آشنا اینجارو پیدا کنه....
درسته که اینترنت یه دنیای مجازیه ولی ...
دلم نمی خواد اتفاقی بیوفته که نباید بیوفته.
از همتون ممنونم. حق دارین ناراحت بشین.
ولی منو ببخشین.واقعا شرمنده ام. دیگه نمی تونم بزارمشون.
سارا جون اصلا اینطوری فکر نکن عزیزم.این چه حرفیه که می زنی؟
توی این دنیا همه برای من آشنا هستن . ولی ...
نمی خوام مثل هانیه واسم یه چالش بزرگ پیش بیاد و وب و دنیای وبلاگ نویسی رو ترک کنم.
به خدا دوستتون دارم
اول اول اول
سلام طنین جونم!!
قربونت برم عزیزم یه چیزی من متوجه نشدم که چی شد!!
می خو ای بزاری بری؟ یا نه منظورت راجع به عکس و ... بود؟!!
ببین توی همین دنیای مجازی ما دوستای خوب همیم. خیلی جاها واسه هم دلسوزی کردیم و خیلی جاها با شادی هم شاد شدیم. در کل اینجا یه دنیای دیگست که من دوسش دارم. اینجا دوستامون یه جور دیگه بهمون کمک می کنن.بدون ریا. بدون منظور و ...
راستش منم دوست ندارم یه اشنا وبلاگ منو پیدا کنه. جز همسرم که میاد و می خونه.
خب خانمی خیلی ماهی. دوستت دارم. بوس بوس
نه طنین جون این حرفها چیه . معلومه که تو حق داری و ماها نباید توقع داشته باشیم عزیزم. ما فقط حسرتمونو ابراز می کنیم که دوست خوشگلمونو ندیدیم
طنین جونم!




چه زولوبیا و بامیه هایی! چه خوبه که تو با عسلی اینقده نزدیکی و اول از همه دوس هستین نه همسر!!!!!!!!
موفق باشی خانوم گل
بنده خدا همسرتو که سوراخ کردی رفت اما طفلی گناه داره هاااااااااااااااااااااااااا
داستان احساسی کوتاه کوتاه گذاشتم(دوست داشتی بیا بخون)
تازشمم من که عکس تونو ندیدم