عاشقانه های من و عسلیم

زندگی قشنگ طنین و عسلی

عاشقانه های من و عسلیم

زندگی قشنگ طنین و عسلی

دوست قدیمی

سلام دوستای نازمHello

امیدوارم که خوب باشین. منم خوبم مرسی از همتون که دلداریم دادین دوستای مهربونم .Heart Smile

شاید آرامش زیاد زندگی مشترکمون باعث شده بود که من اونطوری بشم! فک کنم خوشی زده زیر دلمممممممم

دیروز عسلی ییهو از سر کارش زنگ زد به من و با کلی هیجان گفت که یه کار پیدا شده با حقوق

 

۵۰۰ تومن و ... نظرت چیه؟ گفتم واسه من یا خودت؟ گفت خودممممم ... گفتم خوبه خب

برو صحبت کن . اونم کلی هیجان انگیز ناک ! شده بود و هی می گفت ووی استرس دارم! خلاصه

 

قرارشد ساعت ۱۲ بره اونجا ببینه شرایطش چیه؟

 

بعداز ظهرم هیچ کاری نکردم.غذا که نپختم چون ما شرکت مهمون داشتیم و آبگوشت خوردیم.

عسلمم الهی بمیرم ساندویچ فلافل خورده بود.

بعدشممممممم خیلی خانوم تنبل شلخته ای بودم! بیچاره عسلم خونه رو جمع و جور کرد بعدش

لباسشویی رو روشن کرد و وقتی کارش تموم شد لباسارو پهن کرد . سالاد درست

کرددددددددددد .... خلاصه که بسیار شرمندم کرد!

اون کاره ام فعلا جور نشده چون اونا گفتن حقوق ۳۶۰ ما هم دیدیم خب چه کاریه همینجا عسلی

داره ۳۶۰ می گیره دیگههههه.ولی عسلی پکر شده بود.


دیروز بعد از مدتها به یه دوست قدیمی اس ام اس دادم... آخه پریشب خوابشو می دیدم صبح که

 بیدار شدم احساس کردم چقدر دلم براش تنگ شده بعد از ظهر با عسلی مشورت کردم و

تصمیم گرفتیم بهش اس ام اس بدیم.اولش نشناخت! ( یا شایدم شناخت و می خواست بگه

نشناختم نمی دونم!)ولی احساس خوبی بهم دست داد....

آخه دیروز ما خیلی احساس دلتنگی می کردیم دلمون دوست قدیمی می خواست.دوستای

قدیمی ای که اکثرشونو توی رابطه مون کمرنگ کرده بودیم یا حتی پاکشون کرده بودیم ولی حالا

که بهم رسیدیم دلمون دوست می خواد اما شاید دیگه خیلی دیره نمی دونم....


عسلی ! هیچ می دونی خیلی دوست دارم؟ می دونی تموم زندگی منی؟ می دونی مرد

آرزوهامی؟ می دونی عاشقانه می پرستمت؟

 

 

نظرات 9 + ارسال نظر
خانومی سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:21 http://khanoomi.blogsky.com

خوش به حالت که حالت خوب شد
من امروز حال خوبی ندارم اصلا و ابدا

هلیا سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:54

دست عسلیت درد نکنه اینقدر کمکته دیگه غصه چیو داری اگه مثل شوشو من دست به سیاه و سفید نمیزد تازه کلیم ریخت و پاش می کرد چی می گفتی؟

ندا سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:33

منم از این شوهرا می خوام لباس می شوره؟ غذای بیرون می خوره؟ خونرو مرتب می کنه؟
براش اسپند دود کن

Foozool Khanooom سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:01 http://ajaba-e.blogfa.com

چه شوهمله باحالی داری

Foozool Khanooom سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:03 http://ajaba-e.blogfa.com

از همین جا..

از خداوند بزرگ طلب مینمایم که از این شوهرهای خوب به ما هم عطا بنماید

Foozool Khanooom سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:06 http://ajaba-e.blogfa.com

همیشه با هم مهبلون باشید

مطبخ شیما سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 16:14 http://msh65.blogfa.com

خوشحالم طنین جون که حالت خوب شده دست عسلیت درد نکنه که به خانومش کمک میکنه
آخ گفتی منم خیلی دلم دوستای قدیمی میخواد

مشی جمعه 18 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 21:05 http://mashi.blogsky.com

به به! طنینی!
چطوری مهربونم؟؟؟ خدا رو شکر که حالت خوب شد! پیش می آد دیگه!
برای سورپریز کردنش می تونه یه کیک شکلاتی بپزی و بعد قبل از اینکه بیاد چراغا رو خاموش کنی و تا اومد تو بپری بغلش و چراغا رو روشن کنی!
من آپ کرده بیدم!!!
بیا ببین تو وبلاگم چه خبره!!!!!!!!!!!

دزی شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:33

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد