سلام عزیزای مهربونم
الهی من فداتون بشم که انقدر مهربونید و به فکرمین و سراغمو می گیرین جیگملای من خیلی دوستتون دارم ببخشید دیر به دیر میام و جواب نظرات قشنگتونو نمی دم یا نمیام به وبای خوشگلتون سر بزنم به خدا اصلا وقت نمی شه دائما در رفت و آمدم بین اتاق حسابداری و میز منشی
همش کار پیش میاد بازم شرمنده....
دیروز صبح واقعا با فلاکت از خواب بلند شدم از شانس گَندم پر*یو*دم شده بودم و دیگه واویلاااا .
اومدم خیر سرم تیپ بزنم بیام سر کار کفش جدیدامو پوشیدم . چشمتون روز بد نبینهههههههه مثل افلیجا راه می رفتم! به معنای کلمه پاهام داغون شد حتی توی شرکتم نمی تونستم دو قدم راه برم .
آبدارچیمون واسم پنبه آورد چسب زخم خرید ولی فایده نداشت.حتی همکار عزیزم پیشنهاد دادن که پشت کفشای عزیزمو واسم ببرن تا بشه صندل!!!!!!!
خلاصه نهایتا پاشنه مبارک کفشارو خوابوندم و بعدش جلوی پاهام داغان شد! خلاصه که مردم مادر!
ناهارم که خدارو شکر نداشتیم چون صبح زود رسیده بودیم تهران . قرار شد ناهار نخوریم بعدازظهر بریم خونه از سر کوچه کباب بگیریم بخوریم.
ساعت ۵ رسیدم خونه عسلیم ۵:۳۰ اومد تازه غذا هم نگرفته بود کبابی مسخره بسته بوده.
تا رسید خونه اول به گلدونای عزیز تر از جانش! آب داد می گم من گشنمهههههه می گه طنین جان تو دیشب شام خوردی ولی این گلدونای بیچاره ۴ روزه آب نخوردن!!!
حالا تو خونه هیچی پیدا نمی شد حتی پنیرم نداشتیم که یه لقمه بخوریم . عسلی گفت یه خورده بخوابیم بعدش می رم غذا می گیرم.
رفتیم توی رختخواب عسلی جان خوابید ولی من هر چی این دنده اون دنده شدم خوابم نبرد و تنها چیزی که به ذهنم می رسید گشنگی زیاد بود.دیدم خوابم نمی بره بلند شدم کلوچه و شکلات و ... خوردم
بعدشم خودم زنگ زدم به کبابیه غذا بیاره
بعدشم رفتم چایی درست کردم و عسلی رو صدا کردم عسلی بلند شد ولی بعد از نیم ساعت غذا نیاورده بودن
تا عسلم رفت چایی ریخت غذا رو آوردن.
غذامونو خوردیم بعدشم چایی خوردیم با یه عاااااالمه شکلااااااااات .
برقا رفت و ما در طول اون ۲ ساعت با موبایل آهنگ گوش کردیم و تمرین آواز خوش فرمودیم!
بعدشم خوراک لوبیا درست کردیم واسه امروز و فیلم دیدیم و لالااااااااااااااا.
پ ن : در طی یک اقدام متهورانه تصمیم گرفتیم دیگه غذا نیاریم سر کار و بعد از ظهرا بریم دو تایی با هم غذا بخوریم اینطوری هم رژیم گرفتیم و هم با هم غذا خوردیم.
پ ن : اومدم واسه پست سفر نامه شکلک گذاشتم تاریخش عوض شد رفت بالای این پست بلدم نیستم درستش کنم!
سلام
خدا بگم چیکارت کنه
مردم از خنده از دست تو
احتمالاْ اول نیز بیدم
سومممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم






سلام طنین جون بابا ای ول دیدم خوندم چرا این کار رو میکنی هان ای دخی بد دوست داری دیگه دوستت نداشته باشم حقت بود عسلیت باهات قهر میکرد خدایی نکرده اتفاقی برات میفتاد عسلیت دیونه میشه








دیگه نکنی طنین جون من خیلی دوستت دارم ببخشید عصبی شدم هر چی بود بهت گفت این رو بگذار رو دوست داشتم راستی طنین برم بخونم
طنین نوشتم بدو بیا پیشم
وااایی این همه مدت چطور میخوای گشنه بمونی دختر ؟؟؟؟
نوش جان
بی معرفت نبودی؟(البته میدونم هنوزم نشدی)پیش ما نمیایی دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شلاممممممممممم.........

می بینم که زبل شدی عسل خانوم و آپ کردی قربونت برم....
این ایده ناهار نخوردن و خونه با هم غذا خوردنتون رو خیلی پسندیدم
من شمارو لینک کردم






















منو نامزدم منتظریم لینکمون کنی
مممممممممممممممممررررررررررررررسسسسسسسسسسسسسسسسسییییییییییییییییییییی عسل
چه تصمیم خوبی گرفتین

نهارا هم دیگه با هم هستین
سلام طنینی جوووووووووون



پاهام فلج میشههههههههه
خیلی بانمکی هااا
منم یه کفش دارم عین جریانهای تو رو هم باهاش دارم
اما انگاری خریدم فقط برا گوشه خونه
خوب اصلا نمیشه پوشیدش فقط چند دقیقه کوچولو
سلام طنین جونی
الهی بمیرم پاهات چی شده دخمل
آخه عزیزم تو رفتی کفش خریدی مگه همونجا امتحان نکردی ببینی راحتی توش یانه آخه چی بگم به تو
چقدر خوب که میتونی با همسریت بایید خونه غذا بخورید منم دلم میخواد
این کفشها همشون همینطورن منم هرچی می پوشم پامو می زنه حتما باید با جوراب بپوشی . شکمو اینقدر گرسنه ت بود؟راستی تو خونتون کلوچه و شکلات بود تو که گفتی هیچ چی نبود؟