دیروز بعد از ظهر که رفتم خونه مامان گفت دختر عمه عسلی شب دعوتمون کرده خونشون.( ای خدااااااااا)
ما می خواستیم بریم سر کار اونجا ( کار دومی که ما می ریم مال شوهر دختر عمه عسلی هست.ما می ریم حسابداریشو انجام می دیم)
خلاصه منم خسته و کوفته رفتم یه دوش گرفتم .
از حموم که اومدم بیرون عسلی جونم رسید خونه.رو تخت دراز کشیده بودم اومد پیشم دراز کشید .گفت طنین ببین چی واست آوردم؟ با حالتی بسیار ذوق زده گفتم چی ؟؟؟؟ ( فکر کردم برام کادو خریده ) دیدم از توی کیسه یه دونه از این مشماهایی که دور لوازم می پیچن تا نشکنه ( همونایی که توپ توپ حباب داره روش ) واسم آورده آخه من عاشق این مشماهام هی تق تق می ترکونمشون! ذوق کردم ولی بعدش گفتم من فکر کردم واسم کادو خریدی. گفت آره می دونم دیدم هر جوری بگم فکر می کنی کادو خریدم شرمنده!!!!!
بعدش گفتم عسلی بیا پیشمممم تو بخلم اونم اومد تو بخلم و ... حالا مامانینا اون اتاق خواب بودن من و عسلی هم رفته بودیم پشت در و حالا ب وس نکن کی ب وس کن! ( می گم من تا حالا اینجوری ننوشته بودماااااااااااا)
خلاصه بعدشم شدیدا هوس نسکافه کرده بودم و عسلم نسکافه درست کرد با شیرینی ناپلئونی خوردیمممممممممممم.
بعدش حاضر شدیم و رفتیم خونه دختر عمه عسلی.ما یکم نشستیم بعدش رفتیم پایین حدودا از 9 تا 10 کار کردیم و برگشتیم بالا.
بعدشم برادر شوهر وسطی و جاری وسطی اومدن تا می خواستیم شام بخوریم برقا رفت!
دیگه کلی شمع روشن کردیم و فضا رمانتیک شده بید!
شام خوردیم و من در اوج خواب بودم من و عسلی با ماشین بابا اومدیم خونه و بقیه با ماشین بابای جاری اومدن .
امروزم از صبح نشستم با همکارم مخ همو تیلیت کردیم!
بازم شب مهمون داریممممممممممممممممممم خاله عسلی از سمنان.خدایااااااااااا منو بکششششششششششششش
راستی دختر عمه عسلی از اینا داره
اوووووووووووووووووووووووووللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل
ای جونمممممممم
واییییییییییییییی عسلیییییییییییی کارهای بدبد کردید یا خوب خوب
ماچ و بوسه و ....................
پس حسابی خوش گذشته
من که همسریم دیروز یه دفعه بهش گفتن باید بری شیراز
منم از دیروز تا حالا مثلا تنهام یعنی رفتم خونه مامانمی نا ولی امشب برمیگرده
آره حسابی کارای ... کردیم :دی
قربونت برم دلت تنگ شده جیگر؟*:
خیلی با حالی وقتی گفتی برات از این مشما ها آورده کلی خندم گرفت
چرا خندت گرفت؟ دوست دالم خب! :دی
واااای خوش به حالت از اون مشماهاااااااااا داری منم یه عالمه دوست دارم از اونااااااا
از این صندلیا هم خیلی دوست دارم به شازده کوچولو گفتم گفت مادر بزرگ شدی برات میخرم
((: چقده ما با هم تفاهم داریم جیگر *:
این تیکه اخرو خیلی باحال اومدی. که دختر عمه عسلی از اینا داره . از دست تو ...
D:D:D:D:
به به .... میبینم که اعترافاتت شروع شده بیده....
پس ماچ و موچ راه میندازی؟؟؟؟ اونم با پسر مردم..... چشمم روشن.... الانه میرم میگم گشت ارشاد بیاد بگیردتون.....
شوهرمه اختیارشو دارم!!!!!!!!! ((:
میگم امشب شام می خوای چی درست کنی واسه مهمونایی که از سمنان میان؟؟؟؟؟
من که میگم کوفته قلقلی درست کنی خوب میشه.....
امشببببببب.نمی دونم مامان درست می کنه دیگه! (:
نههههههه کوفته قلقلیو نگه داشتم تو اومدی خونمون درست کنم جیگر((:
تازه منم ازونایی می خوام که دختر عمه اینا دارن..... می خوام خب.....
میای اسنجا هی پز ملچ مولوچ کردن میدی نمی گی اینجا دختر ترشیده ی آرزو بدل هست!!!!! نمی گی دختر مردم یه وقت دلش می خواد اونوقت میره معتاد میشه!!!!!
چطور دلت میاد با من اینطوری کنی؟؟؟؟؟؟
((: من پز ندادم کههههههه!!!!!!!!!!!
قربونت برم خودم واست یه شوهر خوب و خوشگل پیدا می کنم مثل داداش عسلی خوبه؟؟؟؟؟ ((:
من خیلی این صندلی رو دوست دارم
خدا صبرت بده با این مهمون داری ها من که اصلا حوصله ندارم
منم حوصله ندارم به خداااا
واااااااااااااااااااای خیلی دوست میدارم عسیسم
مرسی به خاطر شمارت
منم عاشق اون صندلی هام
چقدر خوبه که راحت توضیح دادی پت در اتاق چیکارا کردین
خواهش عزیزم قابلی نداشت
مهمونی خوب بید جیگگگگگررررررر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نکنه هنوز خوابی و سر کار نیومدی تنبل خانوم؟؟؟؟؟؟
الان تعریف می کنم
منم از اون صندلی ها می خوام ولی راستش می ترسم فکر می کنم وقتی عقب میره از همونجا میفته زمین و بر نمی گرده . راستی از ای کارای بد بد (ماچ و ..) داشتیم ؟ ولی خدایی مزه میده ها راستی طنین جونم واسه روز پدر چی می خوای بگیری؟
چشمم روشن
جایه الی و جون جونشو گرفتی
کارایه بد بد
طنین جونم سلام! خیلی باحال نوشتی!
این عروسکا رو هم خیلی به جا استفاده کردی!!!
دوست داشتم این پستتو!
مرسی مشی جونم لطف داری
چرا من این همه عقبم