امروز بسیار نو نوار شدم و بسیار خو شحال می باشممممممممم
دیروز بعد از ظهر قرار بود با دختر داییم برم مانتو بخرم .قرار شد من ساعت ۴ از کارم برم دم خونشون اونم از سر کار بیاد با هم بریم خرید.
من بیچاره از ساعت ۴:۱۵ دم در خونشون علاف بودم تاااااا ۴:۴۵ .دیگه کم کم زیر پام یه درخته کاج سبز شده بود که ایشون تشریف آوردن.
ماشینو پارک کرد و رفتیم به سمت مانتوووووو
( رفته بودیم شریعتی) همون اولین مغازه من مانتومو انتخاب کردم.
( اصولا بر عکس عسلی آدم سخت پسندی نیستم) فقط شک داشتم که رنگ روشن بگیرم یا مشکی دلم می خواست روشن بگیرم ولی رنگ روشن رو اولا باید همش ست کنی و با هر چیزی نمی شه پوشید بعدشم زود کثیف می شه و چون من می خواستم سر کار بپوشم مونده بودم چیکار کنم.
هی کرم پوشیدم هی آبی پوشیدم و خلاصه آخر تصمیم گرفتم این مانتویی که پسندیدم و روشن بگیرم بعد برم یه مانتوی تیره ارزون تر واسه سر کارم پیدا کنم. از مغازه اومدیم بیرون رفتیم مغازه های دیگه همه رو دیدیم.اونایی که ارزون بود یا سایزش کوچیک بود ( بچه گونه) یا مدلش خیلی قدیمی بود این شد که واسه سر کار چیزی پیدا نکردم!
با کلی خجالت برگشتیم همون مغازه و گفتم ببخشید اگه ممکنه همینو مشکیشو بهم بدین ( در این لحظه توی این فکر بودم که شب که عسلی بیاد و مانتو رو ببینه می گه چرا رنگ روشن نگرفتی و ما مجبوریم بیایم و دوباره مانتو رو عوض کنیم و توی فکرم از اینکه شب دوباره بیایم از مغازه داره خجالت کشیدم و تصمیم گرفتم اگه قرار شد همچین اتفاقی بیفته عسلی رو تنها بفرستم بره مانتو رو عوض کنه!
)
خلاصه بالاخره مانتو مشکی رو برداشتیم و رفتیم خونه .
( دیروز عسلیم رفته بود سر اون یکی کارمون و دیر میومد منم چون می ترسم تا دیر وقت تنها باشم خونه دختر داییم موندم و قرار شد عسلی بیاد اونجا)
حالا ما تصمیم گرفته بودیم خورشت کرفس درست کنیم ( حتی سایز بریدن کرفسم نمی دونستیم!!!!!!) خلاصه بعد کلی فکر کردن و استفاده از کتاب آشپزی! غذا رو پختیم.
نسبتا خوب شده بود....
تا شب کلی عکس و فیلم عروسی دیدیم.شوهر دختر داییم ساعت ۱۰ رسید و عسلیمم ( الهی قربونش برم) ساعت ۱۰:۴۵ .
تا مانتومو دید بهم گفت طنین چرا رنگ روشن نخریدی!!!!! منم وقتی واسش استدلالمو گفتم بچم راضی شد و کار به جاهای باریک نکشید.
شام خوشمزه مونو خوردیم و
در این لحظه دختر داییم داشت می مرد از خواب.هی می گفت خب بچه ها شب بمونید دیگه .
( خونه اونا هم به کار من خیلی نزدیکه هم به کار عسلی) ولی عسلی جان اصرار در اصرار که نه باید بریم من می خوام برم حمووم!
( حالا ساعت ۱۲ شب! صاحبخونمون بیچاره از دست ما عاصی شده!)
هر چی من مظلوم نگاه کردم.الکی بغض کردم. خودمو لوس کردم
افاقه نکرد که نکرد.تازه عسلی می گفت طنین جان تو بمون من می رم خونه!
منم که دیدم اصلا صلاح نیست همچین کاری بکنم! در حالت خواب گفتم نه بی تو هرگز!
خلاصهههههه شوهر دختر داییمم بنده خدا وقتی این وضعو دید سوئیچ ماشینو برداشتو مارو برد رسوند خونه.
منکه شدیدا داشتم از خواب می مردم خوابیدم و عسلی رفت حموم و بعدش اومد خوابید...
پی نوشت : بچه ها من دیروز انقدر که فیلم عروسی دیدم دلم دوباره عروسی خواستتتت.من می خوام بازم عروس باشم خب!!!!!!!!!!!!
اوووووووووووووووووووووووووووووووول

من دیروز و دیشب چندتا به بهار اس ام اس زدم جواب نداد
یکم نگرانم راستش
مانتوتم مبارک خوشگلم
قربونت بشم میسی عزیز دلمممم
آخی مظلوم شده بودی
ولی بعضی وقتا زور گفتن آقاهام خوبه ها
بی تو هرگز؟!!!!!
اون وقت شما همش نصفه شبا میرید حمام که صاحبخونه دادش در اومده؟
آخییییییییی .. درک میکنم
نهههههههههههههههههه. یعنی چیزه ممممم .... :دی هان؟
سلام طنین جون
مانتوی نو مبارک عزیزم
راستی از کجای شریعتی خریدی محل کار من نزدیک اونجاست
از روبروی سینما سروش.چند تا مانتو فروشی کنار همه.اسم یکیش تماشا هست.
منم دلم عروسی می خواد
کاش یه جوری بود که هر کی عروسی می کنه باید هر سال جشن عروسیشو تمدید می کنه
خیلی کیف داشت البته احتمالا آخرش فقیر میشدیم دیگه
به به منم خیلی کرفس دوست میدارم
چه جالب من یکی از دغدغه های زندگیم اینه که مانتوی روشن بگیرم یا تیره آخه هردوشون به یک اندازه مورد نیازه
اااااااااااااااا آخه مگه هر روز میشه عروسی گرفت ؟ هان ؟ هان ؟
خب من می خواااااااااااام.دوست دالم خب!
سلام







بزنم 

راستی ببینم چرا پیش من نمیایی
اهههههههههههههههه
دوست داری
آخ که گفتی من هم چند روز هست دنبال مانتو میگردم خوش بحالت
راستی یک نصیحت پیرزنانه نه نه شوشوت رو هیچ وقت تنها نزار باشه نه نه با توام
نه نه
پیش ما بیا
چشم مامان بزرگ جوننننننننن ((:
راستی طنین









من آنقدررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
عروسی میخوام هوس کردم زود عروسی بگیرم وای طنین روز جشن نامزدیم از اول سالن با رقص اومدم حالا ببین جشن عروسیم چی کار میکنم
خوش بحالت من عروسی میخوام
وای طنین چه حالی میده
باشه فقط کمکم کن باشه اگر اشکالی داشتم از آشپزی حتماْبهم کمک کن شدید موندم
اوکییییییییی.ولی یکی باید به خودم یاد بده :دی
مبارک مبارک مانتو جدید مبارک






انشاله زود بری رنگ روشنشم بخری
میسی میسییییییی :*